مها، دختر زيباي من

صبحانه ي عسلم

     تصميم گرفتيم از اين به بعد تا اونجا كه زمان بهم اجازه ميده دستور غذاها و دسر هاي من درآوردي كه براي گل دخترم درست ميكنم رو اينجا بذارم شايد يه روزي خودش براي ني نيش ازشون استفاده كنه. الهي من فداي خودش و ني نيششش.           صبحانه:      92/3/23      خرماي پوست كنده: 2 عدد      كره      زرده تخم بلدرچين: 1 عدد      پودر بادام: كمي براي تزئين       كره رو كمي گرم  و خرما رو بهش اضافه كردم. زرده را افزوده و سريع به هم زدم.  &nbs...
23 خرداد 1392

رويش اولين مرواريد

     ديروز عصر مها خانم دستم رو گرفت و برد سمت دهنش، لبهاشو باز كرد و انگشتم رو گذاشت روي لثه اش و بعد بلند بلند خنديد. جيغغغغغ كشيدم: "مامانيييييييي دندون دندون" و اون همچنان ميخنديد منم با خنده هاش بلند بلند خنديدم. خنده و گريه توام شده بود. چه حس دلنشيني.      نميدونم واقعا ميخواست به من بفهمونه كه دو تا مرواريد خوشگل بين گلبرگ  لبش هاش دارن خودنمايي ميكنند يا اين كارش فقط يه بازي بود. اما اين كارش احساس شاديم رو دو چندان كرده. فورا تماس گرفتم و از بابايي خواستم حدس بزنه. اونم بعد از چند تا حدس اشتباه، گفت: "اي جوونم؛  دندوناش جوونه زدن!" شب هم تا رسيد خونه فورا دستاش...
20 خرداد 1392
1